سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
زندگی زیباست ای زیبا پسندان
fogholade ehsasi*ba marefat*bad shaans*bi siyasat*fogholade sade*zud asabani misham*ashegh*kheily sade*rok harf mizanam*zood ranj*bepash biuofte sheytoon*ba estedad(tarif nabashe)asheghe ax o film ocinema o......
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 5
کل بازدید : 172386
کل یادداشتها ها : 89
خبر مایه

موسیقی


و خداوند خر را آفرید . به او گفت: تو یک
خر خواهی بود و مثل یک خر کار خواهی کرد و بار خواهی برد، از زمانی که
تابش آفتاب آغاز می شود تا زمانی که تاریکی شب سرمی رسد. و همواره بر پشت
تو باری سنگین خواهد بود و تو علف خواهی خورد و ازعقل بی بهره خواهی بود و
پنجاه سال عمر خواهی کرد !
خر به خداوند پاسخ داد: خداوندا ! من می خواهم خر باشم، اما پنجاه سال
برای خری همچون من عمری طولانی است. پس کاری کن فقط بیست سال زندگی کنم.

پس خداوند آرزوی خر را برآورده کرد.
و خدا سگ را آفرید . به او گفت: تو نگهبان خانه انسان خواهی بود و بهترین
دوست و وفادارترین یار انسان خواهی شد. تو غذایی را که به تو می دهند
خواهی خورد و سی سال زندگی خواهی کرد!

سگ به خداوند پاسخ داد: خداوندا ! سی سال زندگی عمری طولانی است. کاری کن من فقط پانزده سال عمر کنم.

پس خداوند آرزوی سگ را برآورده کرد.
و خدا میمون را آفرید .. به او گفت: تو یک میمون خواهی بود. از این شاخه
به آن شاخه خواهی پرید و برای سرگرم کردن دیگران کارهای جالب انجام خواهی
داد و بیست سال عمر خواهی کرد.

میمون به خداوند پاسخ داد: بیست سال عمری طولانی است، من می خواهم ده سال عمر کنم.

پس خداوند آرزوی میمون را برآورده کرد.
و سرانجام خداوند انسان را آفرید . به او گفت: تو انسان هستی. تنها مخلوق
هوشمند روی تمام سطح کره زمین. تو میتوانی از هوش خودت استفاده کنی و
سروری همه موجودات را برعهده بگیری و بر تمام جهان تسلط داشته باشی و تو
بیست سال عمر خواهی کرد.
انسان گفت: سرورم ! من دوست دارم انسان باشم، اما بیست سال مدت کمی برای
زندگی است. آن سی سالی که خرنخواست زندگی کند و آن پانزده سالی که سگ
نخواست زندگی کند و آن ده سالی که میمون نخواست زندگی کند، به من بده !

و خداوند آرزوی انسان را برآورده کرد
و از آن زمان تا کنون انسان بیست سال مثل انسان زندگی می کند . . . و پس
از آن سی سال مثل خر زندگی می کند، ازدواج می کند و مثل خر کار می کند و
مثل خر بار میبرد . . . و پس از اینکه فرزندانش بزرگ شدند، پانزده سال مثل
سگ از خانه ای که درآن زندگی می کند، نگهبانی می دهد و هرچه به او بدهند
می خورد . . . و وقتی پیر شد، ده سال مثل میمون زندگی می کند، از خانه این
پسر به خانه آن دختر می رود و سعی می کند مثل میمون نوه هایش را سرگرم کند
. .

این بود همان زندگی که انسان از خدا خواست!





طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ